انهدام یک باند خطرناک در شمال مشهد: نوجوانان ۱۶ و ۱۷ ساله عامل ۳۰ گوشی‌قاپی سریالی با خشونت! نقشه زن خیانتکار برای قتل شوهر پولدار برملا شد | دستگیری قاتل سنگدل و همدستش آمار خودکشی در ایران افزایشی است دو قاتل راهی بیمارستان روانی شدند ! مدارس کدام شهر‌های خوزستان فردا (دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) تعطیل است؟ بخشش قاتل دختر جوان پای چوبه دار به حرمت امام رضا(ع) اعترافات قاتل بی‌رحم که دانشجوی هنر بود ! برقراری ۸ پرواز فوق‌العاده در مسیر تهران- مشهد و برعکس + لینک فروش بلیت جوان‌ترین پدر و مادرها در کدام استان هستند؟ میانسالان آستین بالا زدند | ازدواج بیش از ۳۲ هزار زوج بالای ۵۰ سال قتل مرد میانسال در مازندران (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) جان‌باختن کودک دوساله گنابادی بر اثر برق‌گرفتگی (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) انفجار منزل مسکونی در سبزوار با ۳ مصدوم + عکس (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) آتش‌سوزی کارخانه موتورسیکلت‌سازی در بزرگراه پیامبراعظم(ص) مشهد + ویدئو دو مدیر درپی حادثه بندر شهید رجایی بازداشت شدند نقص فنی هواپیما، موجب بازگشت پرواز شیراز-مشهد شد (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) کشف ۳هزار قرص روانگردان و ۳ کیلوگرم مواد مخدر در ۵ عطاری در تهران (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) پوشش بیمه‌ای ۹۰ درصدی خدمات درمانی ناباروری افزایش ۱۰ درصدی جمعیت سالمندی کشور هدیه روز معلم واریز شد | طی یک‌سال‌ونیم گذشته، ۸۵ درصد بدهی‌های آموزش و پرورش پرداخت شده است مشکل کمبود معلم مدارس تا قبل از سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۵ رفع خواهد شد ۱۲ هزار پلنگ در معرض خطر قاچاق و تجارت حیات وحش حدود ۸۰ فروشنده ابزار تقلب در کنکور دستگیر شدند حمله سگ در جوین خراسان رضوی، ۸ نفر را راهی بیمارستان کرد ضایعه‌های رحمی «ایران» یوزپلنگ توران، احتمال بارداری‌اش را کاهش داد ماجرای نقص فنی پرواز تهران-مشهد چیست؟ +فیلم (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) تلاش حداکثری دولت چهاردهم برای ارتقای کیفیت آموزشی سختی های ترک سیگار | ماجرای یک جدایی سخت! ساقه‌های کوچک بامبو سخت‌گیری آموزش و پرورش در جذب معلم | دانشجومعلمان دوباره گزینش می‌شوند
سرخط خبرها

روایتی از  تکدیگری که این شب‌ها در حال افزایش است | درآمد ۲ میلیونی در ۲ ساعت!

  • کد خبر: ۱۵۲۵۳۸
  • ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۰
روایتی از  تکدیگری که این شب‌ها در حال افزایش است | درآمد ۲ میلیونی در ۲ ساعت!
تا‌ می‌فهمد که چیزی عایدش نمی‌شود، به سراغ خودرو بعدی می‌رود. از بین آن همه خودرو، ال ۹۰ سفید را انتخاب می‌کند. راننده که انگار ماشینش را تازه شسته است، سریع شیشه را پایین می‌کشد، اسکناس پنج هزارتومانی را کف دست کودک می‌گذارد و از او می‌خواهد به شیشه‌های ماشینش دست نزند.

محمدرضا فیضی | شهرآرانیوز؛ یکی از اقوام نزدیکتان که اتفاقا خیلی هم با او رودربایستی دارید، از شهر دیگری به مشهد آمده و میهمان شماست. تصمیم می‌گیرید او را برای زیارت یا بازار همراهی کنید. پشت چراغ راهنما که‌ می‌رسید، با چند کودک سمج یا زنی که طفلی را به پشتش بسته است، روبه رو می‌شوید. غم و اندوه زیادی در چهره شان نمایان است.

با شگرد‌های گوناگونی دلتان را‌ می‌لرزانند و از شما کمک می‌خواهند. آن هنگام چه حالی به شما دست می‌دهد؟ دید آن میهمان به شهر چه تغییری می‌کند؟ برای حذف این آسیب در جامعه چه باید کرد و...؟ این روز‌ها در آستانه نوروز، شبانه سری به سطح شهر زدیم و خرده روایت‌هایی از متکدیان را برایتان آماده کرده ایم که در ادامه می‌خوانید.

درآمد زیاد با زحمت کم

تا چراغ راهنما قرمز می‌شود، سریع به سراغ خودرو‌ها می‌رود. در یک دستش افشانه با محلول آب خالص دارد و دست دیگرش تکه پارچه‌ای رنگارنگ از یک لباس کهنه. فرز به نظر می‌رسد. با جثه نحیفش خودش را به پراید ۱۳۲‌ می‌رساند. روی پنجه پایش می‌ایستد و به سختی شیشه را دستمال می‌کشد. راننده تا‌ می‌بیند، حواسش را به سمت شاگرد پرت می‌کند. دست بردار نیست. راننده کمی کلاچ را شل می‌کند. خودرو جلوتر می‌رود. زمانش کم است.

تا‌ می‌فهمد که چیزی عایدش نمی‌شود، به سراغ خودرو بعدی می‌رود. از بین آن همه خودرو، ال ۹۰ سفید را انتخاب می‌کند. راننده که انگار ماشینش را تازه شسته است، سریع شیشه را پایین می‌کشد، اسکناس پنج هزارتومانی را کف دست کودک می‌گذارد و از او می‌خواهد به شیشه‌های ماشینش دست نزند.
به سراغ تیبا ۲ هاچ بک می‌رود. سرنشین‌های این خودرو زوج جوانی هستند. سریع خودش را به شیشه سمت شاگرد می‌رساند، درست جایی که خانم نشسته است. با همان دستمال نم دارش به سر و روی شیشه دستی می‌کشد.

خانم شیشه را پایین می‌دهد، خوش وبشی می‌کند و در همان حین داخل کیفش را برانداز‌ می‌کند و دو قطعه اسکناس ده هزارتومانی به پسرک می‌دهد. پسر لبخندی روی لبش می‌نشیند و چراغ سبز می‌شود.
پسر خودش را به آیلند میانی بولوار می‌رساند. دستش را به جیب می‌برد، پول هایش را مرتب می‌کند و داخل جیبش می‌گذارد و دوباره چراغ قرمز می‌شود و ادامه ماجرا...‌

می‌خواهم کمی با او حرف بزنم، اما روی خوش نشانمان نمی‌دهد. خودش را به آن سوی چهارراه می‌رساند تا دست از سرش برداریم. به سراغ کسبه‌ می‌رویم. یکی از آن‌ها اذعان می‌کند که همکارش آمار ریز و درشت این کودک را دارد. مغازه اش را به شاگردش می‌سپارد و ما را پیش همکارش که سه مغازه آن طرف‌تر است، می‌برد. آقای کاسب وقتی ماجرای گزارش را متوجه می‌شود، با کنایه حرفش را این طور بیان می‌کند: «این تقاطع سرقفلی سهیل و سه پسرعمه قدونیم قدش است. معمولا هرشب، به خصوص پنجشنبه‌ها گروهی به اینجا می‌آیند و هرکدامشان قسمتی از چهارراه می‌ایستند و به بهانه تمیزکردن شیشه، گدایی می‌کنند.»

او در ادامه شرحی از زندگی این چند نوجوان می‌دهد و‌ می‌گوید: «پدر سهیل موتورسیکلت سه چرخ دارد و کارش جمع آوری ضایعات است. معمولا بچه‌ها را طرف صبح برای جمع آوری ضایعات با خودش می‌برد. شب‌ها از ساعت ۲۰ به بعد که خبری از جمع آوری متکدیان نیست، سر همین چهارراه از راه‌های مختلفی (یک شب شیشه پاک می‌کنند، یک شب اسپند دود می‌کنند) پول به جیب می‌زنند. اینکه می‌گویم پول به جیب می‌زنند، حرفم بی راه نیست.»

آقای کاسب دست روی درآمد این چند نونهال و نوجوان می‌گذارد و‌ می‌گوید: «راه دوری نرویم. نمونه حی و حاضرش همین شب ولادت امام حسین (ع) بود. مسیر طبرسی به حرم شلوغ بود. البته شب‌های دیگر سال نیز همین طور است. این شب خیلی از زائران و مجاوران برای تشرف به حرم، از این مسیر عبور می‌کنند.

سروکله سهیل و پسرعمه هایش نزدیک ساعت ۱۹ پیدا شد. به محض اینکه چراغ قرمز می‌شد، هرچهار نفرشان به سمت خودرو‌های لوکس و مدل بالا هجوم می‌بردند و پاپیچ راننده‌ها می‌شدند و تا راننده سر کیسه را شل نمی‌کرد، دست از سرش برنمی داشتند. تنها راه خلاص شدن راننده یا کمک کردن یا سبزشدن چراغ بود. آن شب کارشان تا حدود ساعت ۱۰ شب ادامه داشت. همه شان آخر کار جلو مغازه من جمع شدند تا پول هایشان را سرجمع و بعد بین هم عادلانه تقسیم کنند. آن شب درآمدشان یک میلیون و نهصدوخرده‌ای شد؛ یعنی هرنفر حدود ۵۰۰ هزار تومان!»

او حرف هایش را این طور به پایان می‌رساند: «تا زمانی که این چند نوجوان پول را به این راحتی به دست آورند، این کار کاذب برایشان لذت بخش است و هرشب با انگیزه بیشتری ادامه می‌دهند. مردم باید کمک‌های خیرخواهانه شان هدفمند باشد. گروه‌های جهادی و خیریه‌های زیادی در شهرمان فعالیت می‌کنند. می‌توانند هدیه‌ها و نذوراتشان را به این گروه‌ها برسانند تا به نیازمند واقعی برسد. با این کار تکدیگری و مزاحمت‌های خیابانی این کودکان به مرور حذف می‌شود و شهر زائرپذیر امام رضا (ع) هم چهره ناخوشایندی نخواهد داشت.»

پولی‌هایی که دود می‌شود

نزدیک ساعت ۱۸ حاشیه مصلا جوانی نشسته است. سیگارش را چاق کرده و به دیوار تکیه داده است تا نفسی تازه کند. اسباب کارش قوطی رب خالی، یک متر سیم مفتول، کمی زغال، کارتن، و ته کیسه‌ای اسپند است. مو‌های ژولیده و چهره رنگ ورورفته اش داد می‌زند که مصرف کننده است، آن هم صنعتی! سیگار اول را‌ می‌کشد. دومی را هم پشت بند روشن می‌کند و کنار لبش می‌گذارد و بلند می‌شود. یک پایش را به زمین می‌کشد، سیم را‌ می‌چرخاند و مشتی اسپند داخل قوطی می‌ریزد. دود غلیظی به آسمان بلند می‌شود. مغازه‌های پلاستیک فروشی را یکی پس از دیگری می‌رود.

بعضی کسبه مبلغی کمک می‌کنند و بعضی هم روی خوش نشان نمی‌دهند و از او می‌خواهند که سریع از آنجا برود تا مغازه را دود از جا برنداشته است. چند کوچه را پشت سرش می‌روم. از بین حدود چهل مغازه، هفده کاسب مبلغی را به او کمک می‌کنند. در بین راه هم دود و اسپندش را به ایستگاه اتوبوس می‌برد و بین مردم دور می‌دهد و مدام می‌خواهد که کمکش کنند. چهار نفر به او کمک می‌کنند. درآمدش بد به نظر نمی‌رسد. کمتر از یک ساعت بیش از ۱۰۰ هزارتومان دشت کرده است. چه کار راحت تری از این؟!

مصطفی یکی از پلاستیک فروشان خیابان مصلای ۱۵ است. وقتی این متکدی را‌ می‌بیند، او را پس می‌زند. حدسم درست از کار درمی آید. او این متکدی را‌ می‌شناسد. طبق گفته مصطفی، نزدیک سه سال می‌شود که کار این متکدی در این محدوده همین اسپند دودکردن و گدایی است. او‌ می‌گوید: «این آقا شیشه مصرف می‌کند. خودم بار‌ها در بوستان انتهای همین مصلای ۱۵ دیده ام که یا خمار است یا مواد مصرف می‌کند. او هرشب به اندازه‌ای گدایی می‌کند که پول موادش تأمین شود. به محض اینکه ۲۰۰ هزار تومان جمع کند، موادش را‌ می‌خرد و دود می‌کند.»

او مردم به خصوص کسبه را مقصر حضور این متکدی در محیط جامعه برای تکدیگری می‌داند و‌ می‌گوید: «فرد معتاد از دور قیافه اش داد می‌زند! همه می‌دانند که این آقا معتاد است، ولی نمی‌دانم با چه نیتی به او کمک می‌کنند!

هرشب همین موقع‌ها سروکله اش پیدا می‌شود و با سوءاستفاده از احساسات مردم، کارش را تکرار و کسب درآمد می‌کند. تا دلتان بخواهد، امروزه شیوه‌های تکدیگری افزایش داشته است. گاهی خانمی را‌ می‌بینم که برای خرید دارو از مردم کمک می‌خواهد. مردم هم به همین نیت کمک می‌کنند، درصورتی که پشت پرده اصلا دارو و درمانی در کار نیست. می‌داند چطور باید احساسات مردم را به بازی بگیرد.»

تکلیف ما در برابر متکدیان

این روز‌ها و شب‌ها که در آستانه عید نوروز قرار داریم، آمار متکدیان بیش از پیش می‌شود. گدایی را چطور می‌شود از میان برداشت یا دست کم تعداد متکدیان را کاهش داد؟

رویکرد کنونی مدیریت شهری حذف یا جمع آوری سخت افزاری متکدیان است. این رویکرد هزینه‌های زیادی روی دستشان می‌گذارد و ثابت شده است که اثری ندارد. چون تا زمانی که کمک کنندگان داوطلبانه به گدایان کمک کنند، حتی در صورت حذف یا جمع آوری متکدیان کنونی، افرادی با خالی دیدن عرصه از حضور رقیبان، دست به گدایی می‌زنند. چنان که اکنون در شهرمان می‌توان این گدایان را در تقاطع‌های شهر دید. تجربه نشان داده است که این گدایان را‌ نمی‌توان به مدت طولانی نگاه داشت. یکی دو شب آن‌ها را نگه می‌دارند، سپس به ناچار آن‌ها را رها می‌کنند و،  چون درآمد زیاد و راحت زیر زبانشان مزه کرده است، دوباره روز و روزی از نو آغاز خواهد شد.

جامعه شناسان معتقدند که بهترین رویکرد برای حذف تکدیگری، از طریق آگاه سازی و متقاعدساختن شهروندان صورت می‌گیرد. متأسفانه در شهر، تشکل یا سازمانی در زمینه آگاه سازی و اصلاح نگرش شهروندان درباره کمک نکردن به گدایان وجود ندارد، یا آن قدر کم است که به چشم نمی‌آید. این در حالی است که شهروندان به دلایل عاطفی و اخلاقی آمادگی زیادی در راستای کمک کردن به آن‌هایی را دارند که خود را نیازمند جلوه می‌دهند و درخواست کمک می‌کنند.

اصلاح نگرش در زمینه کمک به نیازمندان واقعی و نه متکدیان، نیازمند جنبش نرم افزاری هدفمند و برنامه ریزی شده است که از سویی آگاه سازی و اصلاح نگرش مناسب را در شهروندان ایجاد کند و از سوی دیگر، جایگزین‌هایی مناسب برای چنین کمک‌هایی فراهم آورد. یکی از این جایگزین ها، اهدای کمک‌های خیرخواهانه به نهاد‌های معتبر و معتمد است که تعدادشان هم کم نیست. در این صورت کمک‌های آن‌ها به نیازمندان واقعی خواهد رسید و ریشه تکدیگری خشک خواهد شد.

درآمد ۲ میلیونی در ۲ ساعت!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->